صراط مستقیم

فرهنگی،اعتقادی،اجتماعی

صراط مستقیم

فرهنگی،اعتقادی،اجتماعی

صراط مستقیم

من، علی سهراب پور، متولد شهرستان کازرون (استان فارس) و فعلا در حوزه علمیه کازرون مشغول به تدریس هستم.
تمام تلاش من این است که بتوانم خدمتی از لحاظ فکری و اعتقادی به دوستان عزیزم کرده باشم.

آخرین نظرات

۱۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۸۶ ثبت شده است

عاقبت طلحه و زبیر چه شد؟

نقدی بر مقاله‌ی « یادداشتی برای سردبیر »

در شماره‌ی 308 سلمان، مقاله‌ای با عنوان«یادداشتی برای سردبیر» (محمدرجبی)چاپ شده بود؛ که در این مقاله نویسنده‌ی محترم آن، به شدت از «طلحه و زبیر»دفاع کرده بود.

ما در این مقاله، سعی داریم به مطالبی که نویسنده‌ی مقاله‌ی مذکور بیانکرده‌اند پاسخ دهیم. لذا مقدمتاً خلاصه‌ای از سرنوشت طلحه و زبیر را ذکر می‌کنیم وبعد به پاسخ ادعاهای نویسنده‌ی مقاله‌ی مذکور می‌پردازیم:

 

سرنوشت طلحه و زبیر

طلحه و زبیر با امیرالمؤمنین بیعت کرده بودند، اما با دغل‌بازی‌های معاویه ازآن حضرت روی‌گردان شده و به عنوان «خونخواهی عثمان» (ولی در حقیقت برای ریاست) باآن حضرت جنگی به راه انداختند که در تاریخ به جنگ «جمل» معروف شد. جنگی که در آنحداقل «14 هزار نفر» کشته شد.1خوانندگان عزیز می‌توانندبرای اطلاع بیشتر از جزئیات این حادثه به کتاب‌های مختلف تاریخی و همچنین به ترجمهو شرح نهج‌البلاغه‌ی علامه‌ی جعفری ج3، رجوع کنند.

آیت ا... سبحانی می‌نویسند:«تاریخ نگاران برآنند که طلحه به دست مروان بن حکماز پای درآمد. توضیح آن‌که: وقتی طلحه سپاهیان را در هزیمت و خود را در معرض هلاکتدید، راه فرار را برگزید. در این هنگام چشم مروان بر او افتاد و به خاطرش آمد که ویعامل مؤثر در قتل عثمان بوده است. لذا با پرتاب تیری او را از پای درآورد. طلحهاحساس کرد که این تیر از اردوگاه خودش به سوی او پرتاب شد. پس به غلام خود دستورداد که وی را فوراً از آن نقطه به جای دیگر منتقل سازد. غلام طلحه سرانجام او را بهخرابه‌ای از خرابه‌های متعلق به «بنی سعد» منتقل کرد. طلحه، در حالی که خون ازسیاهرگ او می‌ریخت، گفت: خون هیچ بزرگی مثل من لوث نشد. این را گفت و جان سپرد.

زبیر، دومین آتش افروز نبرد جمل هم، وقتی احساس شکست کرد، تصمیم به فرار بهسوی مدینه گرفت، (البته در این قسمت از تاریخ قول دیگری هم وجود دارد که در حقیقتهمان قولی است که نویسنده‌ی مقاله ذکر کرده‌اند که ان شاءا... در قسمت بعد آن رانقد می‌کنیم) آن هم از میان قبیله «احنف بن قیس»‌که به نفع امام(ع) از شرکت در نبردخودداری کرده بود. رئیس قبیله از کار ناجوانمردانه‌ی زبیر سخت خشمگین شد، زیرا وی،برخلاف اصول انسانی، مردم را فدای خودخواهی خود کرده بود و اکنون می‌خواست از میدانبگریزد.

یک نفر از یاران احنف به نام«عمروبن جرموز» تصمیم گرفت که انتقام خون‌هایریخته شده را از زبیر بگیرد. پس او را تعقیب کرد و وقتی زبیر در نیمه‌ی راه براینماز ایستاد از پشت سر به او حمله کرد و او را کشت و اسب و انگشتر و سلاح او را ضبطکرد و جوانی را که همراه او بود به حال خود واگذاشت و آن جوان زبیر را در «وادیالسباع» به خاک سپرد.2

«عمروبن جرموز» به سوی احنف بازگشت و او را، از سرگذشت زبیر آگاه ساخت. ویگفت: نمی‌دانم کاری نیک انجام دادی یا کاری بد. سپس هر دو به حضور امام(ع) رسیدندوقتی چشم امام به شمشیر زبیر افتاد فرمود:«این شمشیر کراراً، غم از چهره‌ی پیامبرخدا زدوده است. سپس آن را برای عایشه فرستاد.3و وقتی چشمحضرت به صورت زبیر افتاد فرمود:«تو مدتی با پیامبر خدا مصاحب و همراه بودی و با اوپیوند خویشاوندی داشتی، ولی شیطان بر عقل تو مسلط گشت و کار تو به اینجاانجامید.»4و5

 

آیا طلحه و زبیر توبه کردند؟

نویسنده‌ی مقاله‌ی مذکور مدعی شده است که طلحه قبل از مردن توبه کرده استاما نظر علمای شیعه این چنین نیست. و این مسئله را به شدت رد کرده‌اند.

آیت ا... سبحانی در کتاب «فروغ ولایت» می‌نویسد:

 «... حضرت امیر(ع) چون جسد طلحه را دید فرمود:« برای تو سابقه‌ای در اسلامبود که می‌توانست تو را سود ببخشد، ولی شیطان تو را گمراه کرد و لغزانید و به سویآتش شتافتی »6

در این بخش از تاریخ جز این که امام(ع) شورشیان را محکوم کرد و همه را اهلآتش معرفی نمود، از چیز دیگری سخن به میان نیامده است، ولی فرقه‌ی معتزله‌ مدعی استکه برخی از این افراد پیش از مرگ از کرده‌ی خود پشیمان شدند و راه توبه در پیشگرفتند. ابن ابی‌الحدید، که از سخت‌ترین مدافعان مکتب اعتزال است، می‌نویسد: مشایخروایت می‌کنند که علی فرمود، طلحه را بنشانید و آن گاه به او گفت:« برای من ناگواراست که تو را در زیر آسمان و در دل این بیابان خاک آلوده ببینم. آیا سزاوار بود کهپس از جهاد در راه خدا و دفاع از پیامبر خدا دست به چنین کاری بزنی؟

در این هنگام شخصی به حضور امام رسید و گفت: من در کنار طلحه بودم. وقتی باتیر ناشناسی از پای درآمد از من استمداد جست و پرسید تو کیستی؟ گفتم: از یاران امیرمؤمنان. گفت: دستت را بده تا من به وسیله‌ی تو با امیر مؤمنان بیعت کنم. سپس با مندست داد و بیعت کرد. امام در این موقع فرمود: خدا خواست که طلحه را در حالی که بامن بیعت کرده است، به بهشت ببرد.7

این بخش از تاریخ جز افسانه چیز دیگری نیست. مگر طلحه عارف به مقام امام(ع) وشخصیت و حقانیت او نبود؟ این نوع توبه از آن کسی است که مدتی در جهالتی بسر بردو سپس پرده‌ی جهالت را بدرد و سیمای حقیقت را مشاهده کند، در حالی که طلحه از روزنخست حق و باطل را از هم باز می شناخت. به علاوه بر فرض صحت این داستان، توبه‌یطلحه، به حکم قرآن کریم بی‌فایده است:

«ولیست التوبه للذین یعملون السیئات حتی اذا حضراحدهم الموت قال انی تبت الآنو لا الذین یموتون و هم کفار اولئک اعتدنا لهم عذابا الیماً؛ یعنی: توبه‌ی کسانی کهکارهای زشت انجام می‌دهند و سپس به هنگام مرگ می‌گویند توبه کردم پذیرفته نیست وچنین است توبه‌ی کسانی که می‌میرند در حالی که کافرند؛ برای آنان عذاب دردناک آمادهکرده‌ایم»8

گذشته از این، مگر تنها بیعت با امام(ع) می‌توانست گناهان او را شستشو دهد؟وی، با همکاری زبیر و عایشه، سبب ریخته شدن خون‌های زیادی در بصره و در میدان نبردشدند و حتی گروهی به فرمان آن‌ها همچون گوسفند ذبح شدند. این نوع تلاش‌های بی‌مایهنتیجه پیشداوری درباره‌ی صحابه‌ی رسول خدا(ص) است که می‌خواهند همه را عادل معرفیمی‌کنند.»9

به علاوه توبه‌ی طلحه با سخن خود حضرت(ع) هم که فرمود:«شیطان تو را گمراه کردو لغزانید و به سوی آتش شتافتی» سازگار نیست و یقیناً ادعای توبه کردن طلحه باطلاست.

نویسنده مقاله‌ی مذکور در مورد زبیر هم نوشته‌اند که:«در جنگ جمل وقتی زبیربه میدان می‌آید و جولان می‌دهد. امام جمله‌ی پیامبر را که به زبیر فرمودهبود:«می‌بینم روزی در مقابل علی می‌ایستی و بدان حق با علی است» را به یاد زبیرمی‌آورد و زبیر سپاه جمل را رها می‌کند، به خانه‌ای پناه برد. شب در خواب صاحب خانهسر او را، از تن جدا می‌کند و برای پاداش نزد امام می‌برد. امام با دیدن سر بریده‌یزبیر چنان می‌گرید که به ندرت چنان حالتی در زندگی امام اتفاق افتاده است(!!!) بهقاتل زبیر می‌فرماید: از رسول خدا شنیدم، کشنده‌ی زبیر اهل آتش است.»

اولاً:‌این که نوشته‌اند، امام چنان می‌گرید که به ندرت چنان حالتی در زندگیامام اتفاق افتاده است. ما نمی‌دانیم مدرک و منبع این حرف کجاست؟ و در کدام کتابتاریخی موثق آمده است؟‌و خوب بود ایشان منبعش را ذکر می‌کرد.

ثانیاً برفرض که تمام مطالبی که ایشان نوشته‌اند صحیح باشد، این که زبیر جنگرا رها می‌کند و می‌رود هیچ دلالتی بر توبه کردن زبیر نمی‌کند چرا که توبه‌ی هرگناهی باید متناسب با آن گناه باشد.

کسی که در مقابل امام خود به جنگ برخاسته و جنگی را به پا کرده که حداقل 14هزار نفر کشته به بار آورده، آیا توبه‌ی چنین شخصی این است که جنگ را ترک کند؟مسلماً، خیر. بلکه زبیر اگر واقعاً توبه کرد، باید دوباره با امام بیعت می‌کرد و تامی‌توانست از ادامه‌ی جنگ جلوگیری کند و از همه مهم‌تر اگر زبیر واقعاً توبه کرد وپی‌برد که حق با علی است چرا به لشکر امام نپیوست.

اما در مورد این که نوشته‌اند:«امام(ع) فرمود: از رسول خدا شنیدم که کشنده‌یزبیر اهل آتش است.»

ذکر دو نکته لازم است. اول این که: در بعضی از کتب تاریخی آمده است که امامفرمود: زبیر و قاتلش هر دو اهل آتش هستند و دوم این که: بنابر آن چه خودشاننوشته‌اند، زبیر از جنگ دست کشید، خوب، پس دیگر قتل زبیر جایز نبود. لذا شایدوعده‌ی آتش به قاتل زبیر به خاطر همین بوده که کسی را بدون مجوز به قتل رساندهباشد. و نیز امکان دارد وعده‌ی آتش به قاتل زبیر به خاطر چیزهای دیگر باشد که به هرحال هیچ ربطی به خوب یا بد بودن زبیر ندارد.(مثل این که طبق بعضی تواریخ قاتل زبیربعدها خودکشی کرد، لذا امکان دارد وعده‌ی آتش به خاطر این بوده باشد).

 

آیا پیامبر به طلحه و زبیر بشارت بهشت داده است؟

نویسنده‌ی مقاله‌ی مذکورو مدعی شده است که:«طلحه و زبیر جزو ده نفری هستند کهپیامبر اکرم(ص) بشارت بهشت به آنان داده است.»

این روایت را فیض‌الاسلام در شرح خطبه‌ی شقشقیه از قول خلیفه‌ی دوم نقل نمودهاست. این روایت بدون شک سند معتبری ندارد و شارح نهج‌البلاغه و دیگر عالمان شیعه برآن اعتماد نکرده‌اند. و فقط به عنوان یک رخداد تاریخی از سوی خلیفه‌ی دوم آن را نقلنموده‌اند. بهترین گواه بر بی‌اعتباری این سخن آن است که ناقل حدیث کسی است کهبلافاصله حضرت علی(ع) را به حکومت طلبی و حرص بر آن توصیف کرده و با این بهتاناعتماد به سخنش را از دست داده‌اند.10

 

چند نکته

1- نویسنده‌ی مقاله در آخر مقاله‌ی خود نوشته‌اند:«امام برای طلحه می‌گرید، برجنازه‌اش نماز می‌خواند؛ و برای او از خدا طلب آمرزش می‌کند.»

اما ما هیچ کدام از این موارد را در کتب تاریخی موثق ندیدیم. فقط در تاریخطبری نقل شد. که امام برکشتگان ناکثان(پیمان شکنان، دشمنان حضرت علی(ع) در جنگ جمل)از بصره و کوفه نماز گزارد و بر یاران خود که جام شهادت نوشیده بودند نیز نمازگزاردو دستور داد تمام اموال مردم را به خودشان بازگردانند...» و این نماز خواندن مختصبه طلحه نبود.

2-توصیه‌ای به نویسنده‌ی مقاله‌ دارم و آن این است که سعی کنید در مسائلتاریخی که مربوط به وقایع اسلام می‌شود نظریات و کتاب‌های علما و مورخین شیعه را همببینید و بعد مطلبی بنویسید تا این گونه دچار اشتباه نشوید و به علاوه هر وقت مطلبیمی‌نویسید، حتماً منبع آن را هم ذکر کنید.

3- در مورد جنگیدن طلحه در جنگ احد، و این که آیا او تا آخرین لحظه ثابت قدمماند یا نه، مطالبی هست که به خاطر طولانی شدن مطالب امکان بیان نیست.

4-  امیرالمؤمنین(ع) در مورد طلحه و زبیر، سخنان مهمی دارند که خوانندگانمحترم می‌توانند به نهج‌البلاغه، خطبه‌های 137،10،8،174،148، 31 و.... مراجعهنمایند.

5 در آخر مطالب، ذکر یک نکته لازم است که آن نکته را از زبان امیرالمؤمنینعلی(ع) ذکر می‌کنیم: مردی به محضر امیرالمؤمنین شرفیاب شد و گفت: آیا ممکن است طلحهو زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟ شخصیت‌هایی مانند آنان که از بزرگان صحابه‌یرسول خدا هستند چگونه ممکن است که اشتباه کنند و راه باطل را بپیمایند؟ حضرت علی(ع)در پاسخ فرمود: سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده، حق و باطل را با میزان قدرو شخصیت افراد نمی‌شود شناخت.

این صحیح نیست که بگویی فلان چیز حق است چون فلانی و فلانی با آن موافقند وفلان چیز باطل است چون فلانی و فلانی با آن مخالفند، بلکه این حق و باطل است کهباید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشد. یعنی باید افراد را با حق مقایسه کنی اگر باآن منطبق شدند شخصیتشان را بپذیری والا نه11

 

البته باید توجه شود که در حقیقت این مقاله (مقاله ی آقای محمد رجبی) نقدی بر سرمقاله ی  سردبیر سلمان بوده نه اینکه نظر خود هفته نامه  خوب و وزین سلمان باشد و نفد ما هم در شماره 311 سلمان به چاپ رسید

 

 

پی نوشت:

1- الجمل، ص 223

2- الجمل، ص 204

3- تاریخ طبری، ج3، ص 540، شرح ابن ابی‌الحدید، ج1،ص235

4الجمل، ص209

فروغ ولایت ص 451 تا 452

6و7-  شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج1،ص348

8- سوره النساء آیه‌ی 16

9- فروغ ولایت، ص 452 تا 464

10- پرسمان(سی‌دی)

11-علی و نبوه،

  • علی سهراب پور

بعضی ها سوال می کنند،مگر خدا در سوره ی غافر آیه ی 60 نفرموده است که :« ادعونی استجب لکم؛یعنی:بخوانید مرا( دعا کنید) تا استجابت کنم شما را ».پس چرا خیلی از اوقات که ما خواسته ای داریم و دعا می کنیم اجابت نمی شود؟   اما پاسخ این سوال این است که:   هر کاری اگر بخواهد به نتیجه ی مطلوب برسد،نیاز به شرایطی دارد که تا آن شرایط به وجود نیاید ،نتیجه به دست نمی آید.بعلاوه موانعی هم برای رسیدن به نتیجه وجود دارد که باید آن موانع از بین برود . برای به اجابت رسیدن دعا هم،یک سری شرایط و موانعی وجود دارد که ما به بعضی از آن ها که در احادیث ذکر شده ،اشاره می کنیم: 

اما شرایط دعا

 

v      امید به خدا

                  شاید یکی از مهمترین و اصلی ترین شرط اجابت دعا همین شناخت خدا و  امید به او باشد.یعنی انسان زمانی که  دعا می کند،فقط و فقط امیدش به خدا باشد و دیگران را فقط وسیله بداند.خیلی از اوقات ،ما از خدا چیزی را طلب می کنیم ولی در حقیقت امیدمان به دیگران است.ما باید خدا به این نکته توجه داشته باشیم که تمام امور به دست خداست و قدرت او از همه بیشتر.اگرخدا چیزی را بخواهد می شود و اگر هم خدا نخواهد هیچ کس دیگری نمی تواند آن را انجام دهد.همان گونه که پیامبر  گرامی اسلام (ص)می فرماید:«خداوند می فرماید:هر کس با آگاهی از این نکته که سود و زیان به دست من است از من چیزی بخواهد اجابتش می کنم»۱

 

v        پاکی در آمد

                    یکی دیگر از شرایط اجابت دعا که خیلی هم مهم است عبارت است از کسب و کار حلال.یعنی انسان در آمدش حلال باشد و خمس و زکات مالش را پرداخته باشد.و در یک کلام اموالش پاک و پاکیزه باشد. همانگونه  که امام صادق (ع) می فرماید:«هر که خوشحال می شود که دعایش مستجاب گردد ،کسب و کار خود را پاک گرداند»۲

 

v      حضور قلب در هنگام دعا

                     یکی دیگر از شرایط اجابت دعا،حضور  قلب در هنگام دعاست.یعنی همان طور که زبان انسان،از خدا چیزی می طلبد،قلب انسان هم توجه به خدا داشته باشد.همانگونه که پیامبر اسلام (ص) فرمود:«بدانید که خداوند از دل غافل دعایی را نمی پذیرد»۳

این خلاصه ای از شرایط اجابت دعا بود.

 

اما موانع دعا

 

v      گناه

                  یکی از مهمترین و شاید اصلی ترین مانع اجابت دعا،گناه کردن است.امام باقر (ع) می فرماید:«(بعضی وقت ها)بنده از خداوند حاجتی را می خواهد و از شان خداست که آن را درآینده ای نزدیک یا با تاخیر برآورده سازد،اما بنده مرتکب گناهی می شود،لذا خداوند به فرشته اش می فرماید:حاجت او را بر میاور،و او را از آن محروم گردان،زیرا که او خود را در معرض خشم من نهاد و مستوجب محرومیت از سوی من شد»۴

 

v      ستم

                   یکی دیگر از موانع اجابت دعا،ستم کردن به دیگران است.همان گونه که حضرت علی (ع) فرمود:«خداوند به عیسی بن مریم (ع)وحی کرد که«به اشراف بنی اسرائیل بگو که ... من دعای کسی را که به دیگری ظلم کرده اجابت نمی کنم»۵

 

v      ناسازگاری دعا با حکمت خداوند

                  خیلی از اوقات ما چیزی را از خداوند می خواهیم که به صلاح ما نیست و اجابت آن با حکمت خداوند ناسازگار است.ما باید این را بدانیم که خداوند عالِم به امور است و شاید اجابت دعا به ضرر و زیان ما باشد و یا شاید مصلحت در تاخیر اجابت دعا باشد و هزار شاید دیگر.

لذا در اجابت دعا نباید عجله کرد.همان گونه که امام علی(ع)فرمود:«کرم خدای سبحان با حکمت او تضاد پیدا نمی کند،از این روست که هر دعایی مستجاب نمی شود»۶

 

دو نکته ی مهم

۱- انسان برای برآورده شدن حاجتش باید حرکت کند تا خدا در حرکتش او را کمک و یاری کند .مثلا شخصی که کار وشغلی می خواهد باید حرکتی کند تا خداوند به او کمک کند.و الا به صرف اینکه در خانه بنشیند و دعا کند که فایده ای ندارد.

۲- طبق احادیث اگر دعایی مصلحت انسان در اجابت نشدن آن باشد قیامت خداوند این قدر به این شخص اجر می دهد که این شخص آرزو می کند ای کاش در دنیا هیچ دعای من مستجاب نشده بود.

 

 

پی نوشت

 

۱-عده الداعی،ص۱۳۱.

۲-بحار،ج۹۳،ص۳۷۳.

۳-اعلام الدین،ص۲۹۵.

۴-بحار،ج۷۳،ص۳۲۹.

۵.الخصال،۴۰/۳۳۷.

۶-بحار،ج۹۳،ص۳۶۱.

  • علی سهراب پور

عمل کنیم

۲۱
ارديبهشت

امام علی (ع): 

من وعظ اخاه سرا فقد زانه و من وعظه علانیه فقد شانه

هر که برادر خود را پنهانی اندرز دهد او را آراسته،و هر که آشکارا پندش دهد خوارش کرده است.

بحارالانوار،ج۷۱،ص۱۶۶

  • علی سهراب پور

اسلام و آراستگی

۲۱
ارديبهشت

آراستگی که به معنای زینت دادن و مرتب و منظم کردن ظاهر است،از توصیه های موکد شریعت اسلامی است و آیات و روایات گوناگونی درباره ی آن وارد شده است.قرآن کریم صراحتا اعلام می دارد که بندگان خدا،حق استفاده از زینت ها را دارند.۱

«قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی  الحیوه الدنیا خالصه یوم القیامه کذلک نفضل الآیات لقوم یعملون؛یعنی:بگو چه کسی زینت های خدا را که برای بندگان خود آفرید حرام کرده است و از استفاده رزق حلال و پاکیزه منع کرده است.بگو این نعمت ها در دنیا برای اهل ایمان است و خالص و نیکوتر از این ها درآخرت می باشد.ما آیات خود را برای اهل دانش   چنین روشن بیان می کنیم.»۲

پیشوایان دینی و در راس آن ها پیامبر اکرم(ص)،ضمن دعوت دیگران به آراستگی،خود عملا عنایت خاصی به آن داشت.در سیره ی آن حضرت آمده که بوی خوش استعمال می کرد،موهایش را شانه می زد،لباسش همیشه تمیز و زیبا بود،هنگام خروج از منزل در آینه نگاه می کرد،رنگ کفش و لباس آن حضرت با هم متناسب بود و عمامه ای که به سر می نهاد به قامتش برازندگی ویژه می داد و می فرمود:«ان الله جمیل و یحب الجمال،یعنی:خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد»۳

طبرسی در باره ی علاقه ی آن حضرت به آراستگی می نویسد:« رسول خدا(ص)عادتش این بود که به آینه نگاه می کرد و موی سرش را صاف می نمود و شانه می زد و چه بسا در برابر آب،موی سر خود را منظم می کرد و نه تنها برای خانواد ه ی خود بلکه برای اصحاب خویش نیز تجمل می نمود و می فرمود:خدا دوست دارد که بنده اش وقتی برای دیدن برادران از خانه بیرون می رود خود را آماده و زینت نماید»۴

 روزی مردی ژولیده مو ،با ،ریش بلند ونا منظم خدمت رسول اکرم (ص)آمد،حضرت فرمود:«این مرد روغن پیدا نکرده تا موهایش را صاف و منظم کند؟بعضی از شما نزد من می آیید در حالی که قیافه ی شیطان را دارید»۵

نکته ی شایان ذکر این است که آراستگی، با افراط در مدگرایی و هر روز به شکلی ظاهر شدن و بدین طریق فرهنگ ابتذال غرب را ترویج نمودن،تفاوت آشکار دارد.جوانان مسلمان می بایست این دو مقوله را از هم تفکیک نمایند.(و خدایی ناکرده به بهانه ی آراستگی به کارهای حرام مشغول نشوند)

 همت سهراب پور

 ۱(.البته واضح است که از بعضی زینت ها مخصوصا برای زنان در مقابل نامحرم نهی شده است.)

۲.سوره ی اعراف،آیه ی ۳۲.

۳.نهج الفصاحه،ص ۱۵۹.

۴.مکارم الاخلاق،ج ۱،ص۳۶.

۵.محجه البیضاء،ج۱،ص۳۰۹.

  • علی سهراب پور

می خوام درباره ی چیزی بنویسم که برای همه ما ها مهمه....          

 ....اصلا شاید مهم تر از اون تو زندگیمون نباشه؟                   

  چیزی که اگه کسی بخواد به اون لطمه بزنه خیلی خیلی نارحت می شیم و تا می تونیم ازش دفاع می کنیم...        

  چیزی که شاید ثمره ی عمر خیلی هاست ...  

 چیزی که تا وقتی مربوط به  ماست مهمه...  

 ...ولی وقتی مربوط به بقیه می شه خیلی هم مهم نیست...                 

  فکر می کنی این چیزی که می گم چیه؟ چی...؟   چی گفتی...؟   نه بابا ....  

دارم « آبرو» رو می گم...

  آره... همین آبرو...

 همین که تاوقتی مربوط به ما می شه اینقدر مهم می شه که حتی حاضریم جونمون رو بدیم ولی از دستش ندیم....

 بیاید! یه کمی هم نسبت به آبروی دیگران حساس باشیم!

 بیاید! همون قدر که آبروی خودمون برامون مهمه، آبروی دیگران هم مهم باشه 

 آخه چرا  بعضی ها به این آسونی آبروی دیگران رو می برند         

 تا یه حرفی درباره ی یه کسی می شنویم زود قبول نکنیم یا اگه هم قبول می کنیم نقلش نکنیم ...

 به خدا قیامت نمی تونیم جواب خدا رو بدیم ....

اصلا بیاید یه کمی هم مثل خدا باشیم...

 مگه ما ها تو عمرمون گناه نکردیم ... هیچ کس هم خبر نداره...

...خوب بود خدا آبرومون رو ببره...  

 آخه مگه خدا نمی تونست یه کاری کنه که همه بفهمند ولی ساتر العیوب بود و عیبهامون رو پوشند

 خوب بیاید ما هم یه کم مثل خدا باشیم

 خیلی از ما ها تا یه حرفی رو می شنویم فکر می کنیم وحی نازل شده نه دربارش تحقیق می کنیم، نه فکر ،ولی مثل گلوله که از تفنگ بیرون می یاد از دهان ما هم به دیگران گفته می شه

  • علی سهراب پور

چشم و چشم چرانی...

۲۱
ارديبهشت

یکی از گناهانی که در روایات زیادی از آن نهی شده است،ولی متاسفانه زیاد در جامعه دیده می شود،مسئله چشم چرانی و نگاه حرام به نامحرم است. ما, در این نوشتار سعی می کنیم این موضوع را از دیدگاه قرآن واحادیث به طور خلاصه بیان کنیم:

چشمی که به نگاه حرام، آلوده نگردد،سبب برکات زیر می گردد:

 

۱- دیدن شگفتی ها

 

رسول خدا (ص) فرمود:«غضوا ابصارکم ترون العجائب؛یعنی:چشم هایتان را (از نامحرم) بپوشانید تا عجائب و شگفتیها را ببینید»۹

 

 

۲- راحتی قلب

 

امام علی (ع)فرمود:«من غض طرفه اراح قلبه؛یعنی:آنکه از نامحرم چشم خود را فرو نهاد،قلبش را راحت کرده است»۱۰

 

۳- نیک خویی

 

امیر المومنین(ع) فرمود:«من غضت اطرافه حسنت اوصافه؛یعنی:کسی که نگاه هایش کنترل شود،صفاتش نیکو گردد.»۱۱

 

۴- پاداش الهی

 

امام صادق(ع) فرمود:«من نظر الی امراه فرفع بصره الی السماء او غمض بصره لم یرتد الیه بصره حتی یزوجه الله من الحور العین؛یعنی:هر کسی زنی را ببیند و (بلافاصله) دیده اش را به آسمان بدوزد یا چشم فرو بندد،چشم باز نگرداند مگر خداوند حوریان بهشتی را به عقد او درآورد.»۱۲

 

۵- چشیدن شیرینی ایمان

 

پیامبر اسلام (ص) فرمود:«النظر سهم من سهام ابلیس فمن ترکها خوفا من الله اعطاه الله ایمانا یجد حلاوته فی قلبه؛یعنی:نگاه به (نامحرم) تیر زهرآلودی از تیرهای شیطان است و هر کس آن را ازترس خدا ترک کند،خداوند چنان ایمانی به او عطا کند که شیرینی اش را در دل خویش احساس کند»۱۳

 

عفت در برابر عفت

 

نکته ی ظریفی در مساله «ناموس» نهفته است و روایات نیز بر آن تایید کرد ه اند این است که به هر دستی بدهی به همان دست پس  می گیری چنان که فرموده اند:«کما تدین تدان» آن طور که جزا دهی جزا بینی ۱۴

 

 امام صادق (ع) فرمود:«در زمان حضرت موسی (ع)مردی با زنی زنا کرد وقتی به خانه خویش آمد،مردی را با زن خود دید،آن مرد را نزد حضرت موسی آورد و ازاو شکایت کرد.در آن لحظه جبرئیل بر آن حضرت نازل شد وگفت:هر کس به ناموس دیگران تجاوز کند به ناموسش تجاوز کنند.حضرت موسی به آن دو فرمود :با عفت باشید تا ناموستان محفوظ بماند»۱۵

          هر که باشد نظرش در پی ناموس کسان 

                                                       پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان

 

شخصی از امام صادق (ع) پرسید:آیا نگاه کردن به پشت سر زن هایی که عبور می کنند جایز است؟حضرت پاسخ داد:اگر به ناموس شما این گونه نگاه کنند، خوشنود می شوید؟آنگاه فرمود:برای مردم همان را بخواهید که برای خود می خواهید.۱۶، ۱۷

 

یک نکته ی مهم

 

بعضی ها فکر می کنند با نگاه کردن به نامحرم غریزه ی جنسی خود را  ارضاع می کنند و این عطش جنسی که در وجودشان هست از بین می رود. ولی آموزه های دینی و  روانشناسان دقیقا بر خلاف این را می گویند آنها می گویند نگاه به نامحرم  عطش جنسی موجود را از بین که نمی برد هیچ، بلکه باعث بیشتر شدن آن هم می شود .

لذا بهتر است جوانان عزیز اگر امکان ازدواج برایشان هست ازدواج کنند وآن را به تاخیر نیندازند واگر ممکن نیست سعی کنند با ترک مقدمات گناه(نگاه به نامحرم،خلوت با نامحرم،دیدن عکس ها و فیلم های حرام,و...)که خودشان هم گناه هستند خود را از هلاکت نجات دهند.    

 

۱.روضه المتقین،ج۹،ص۴۳۴

۲.بحارالانوار،ج۱۰۱،ص۳۸

۳.بحالانوار،ج۷۷،ص۲۹۴۵.

۴.غررالحکم،۴۰۶۳.

۵.فروع کافی،ج۵،ص۵۲۱.

۶.سوره ی نور،آیه ۳۰،۳۱.

۷و۸.بحارالانوار،ج۱۰۱،ص۳۵.

۹.بحارالانوار،ج۱۰۱،ص۴۱.

۱۰.شرح غررالحکم،آمدی،ج۵،ص۴۴۹.

۱۱.میزان الحکمه،ج۱۰،ص۷.

۱۲. بحارالانوار،ج۱۰۱،ص۳۷.

۱۳. بحارالانوار،ج۱۰۱،ص۳۸.

۱۴و۱۵. فروع کافی،ج۵،ص۵۵۳.

۱۶.مستدرک الوسائل،ج۲،ص۵۵۵.

۱۷.مخلص از فصلنامه ی شمیمه ی معرفت.

  • علی سهراب پور

امام صادق(علیه السلام):

ثلاثه یذهبن النسیان ویحدثن الذکر قراءه القرآن والسواک والصیام

سه چیز فراموشی را برده وحافظه را زیاد می کند؛ قرائت قرآن،مسواک و روزه.

مستدرک الوسائل ج۱ص۳۶۳

  • علی سهراب پور

خیلی از جوانان سوال می کنند چرا خداوند ما را آفرید؟ او که احتیاجی به پرستش ما ندارد؟   در پاسخ به این سوال ابتدا باید بگوییم,هر موجود با شعوری که به کاری دست می زند,ممکن است یکی ازسه هدف زیر را دنبال کند:...

در پاسخ به این سوال ابتدا باید بگوییم,هر موجود با شعوری که به کاری دست می زند,ممکن است یکی ازسه هدف زیر را دنبال کند:

اول:فقط در نظر گرفتن نفع خود,مانند:شخص گرسنه و تشنه و خسته که برای نفع خود به خوردن غذا و نوشیدن آب و استراحت مبادرت می ورزد.

 

دوم:در نظر گرفتن نفع خود ودیگران,مانند:دانشجویی که رشته ی تحصیلی خاصی را دنبال می کند تا در آینده هم مشکلات اقتصادی خویش را سر و سامان بخشد و هم به جامعه خدمتی کرده باشد,یعنی هم به خود سود برساند و هم به دیگران.

 

سوم:در نظر گرفتن نفع دیگران.بسیاری از کارهای ما انسان ها این گونه است,یعنی هدف از انجام آن کارها,سود رساندن به دیگران است.مانند نجات شخصی که در آب غرق شده,و یا ارشاد و راهنمایی دیگران و یا رساندن فرد مصدوم به بیمارستان.در اینجا شخص عمل کننده,در پی نفع خویش نیست,بلکه هدفش احسان به همنوع است.

 

حال که این مقدمه روشن شد می گوییم:خداوند بی نیاز مطلق است,"یعنی به هیچ کس و هیچ چیزی نیاز ندارد"زیرا که او تمام کمالات را دارد.

لذا حالت اول و دوم برای خدا معنا ندارد و به تعبیر دیگر:خداوند در انجام کارهایش سود خود و دیگران را تواماًدر نظر ندارد.پس تنها,شق سوم در مورد خداوند صحیح است.یعنی فلسفه آفرینش انسان,این است که خداوند به انسان سود برساند و این سود هم چیزی جز تکامل در ابعادمختلف نیست,پس خداوند آدمی را آفرید تا او را در مسیر تکامل و درجات عالی انسانیت,سوق دهد,از این رو می گوییم:"فلسفه ی آفرینش انسان,تکامل است".

 

حال ممکن است گفته شود:چرا اصلاً خداوند انسان را آفرید تا مسیر تکامل را بپیماید؟در پاسخ می گوییم:لازمه ی ذات خداوند فیاضیت"فیض رساندن"و ایجاد است,همانگونه که لازمه ی ذات خورشید,روشنایی بخشیدن است.امکان نداردخداوند, خداوند باشد و فیاضیت نداشته باشد.همانگونه که امکان ندارد خورشید,خورشید باشد و نور افشانی نکند.اگر خداوند دست به آفرینش نمی زد,باید سوال می شد گه چرا چنین است.اما پرسش از امر ذاتی,برای کمال مطلق "یعنی خدا",چندان جالب به نظر نمی آید.زیرا که «الذاتی لا یُعلل».

  • علی سهراب پور

از دستاوردهای مهم فرهنگی انقلاب اسلامی,تحول مثبتی بود که در طرز تلقی بسیاری از اندیشمندان غربی نسبت به شریعت اسلام و جامعیت  آن پدید آمد.اسلام با اینکه کامل ترین دین و شریعت است و برای راهنمایی بشر در تمام عرصه های فردی,اجتماعی,دنیوی و اخروی برنامه داشته و دارد متاسفانه بر اثر برداشت های کج جاهلان و تبلیغات سوء مغرضان بر خلاف آنچه که در متن این شریعت تدوین گردیده معرفی شده بود و اما همزمان با پیروزی انقلاب, امام خمینی (ره) با نگرش عمیق خود از اسلام به جهانیان بر جامعیت آن تاکید نمودند و با ارائه کامل ترین تعریف از اسلام ناب محمدی غبار تحریف را از چهره ی اسلام زدودندو بطلان القائات مسموم روشنفکران غرب زده و متحجران کج فهم در زمینه ی نفی جامعیت دین اسلام را به اثبات رساندند.

امروز بسیاری از صاحب نظران و اندیشمندان به خوبی دریافته اند که اسلام آیینی است جامع و فراگیر و علاوه بر برنامه های اخلاقی و معنوی ,دارای سیستمی اجتماعی و سیاسی است که می تواند سعادت دنیا و آخرت بشر را تضمین نماید.این باور نه تنها اندیشمندان مسلمان بلکه شخصیت های سیاسی و فرهنگی غرب را در برگرفته است,در این جا به برخی از این اعترافات اشاره می کنیم:

 

۱- پرفسور برناد لوئیس(دانشمند آمریکایی):

 

"آن گونه که امروز در غرب فهمیده می شود اسلام تنها یک رشته اعتقادات فردی نیست بلکه یک نظام با قوانین متنوع است".(۱)

 

۲- پرفسور خوزه مارتیتر

 

"اسلام دینی کامل است و جامع با تمام قوانین صحیح زندگانی.من شخصاً قرآن را پنچ بار مطالعه کرده ام در سطر سطر آن,قانون و ثبات دیده می شود واز آن گذشته به نظر من اسلام دینی بسیار آسان و فهمیدنی است بر خلاف  مسیحیت".(۲)

 

۳- هربرت هیل رینگ(نویسنده غربی):

 

"قرآن کتاب دستورالعمل های فردی و فقط برای آخرت نیست بلکه قرآن زندگی جمعی انسان ها را در این جهان نیز بر اساس دستورالعمل های خدایی سر و سامان می دهد".(۳)

 

۴- پرفسور دانل هول سینگر 

 

"اسلام تنها یک مذهب نمی باشد بلکه یک اسلوب زندگانی است ,دین اسلام و حکومت با هم توام و مخلوط هستند".(۴)

 

۵- مور هود کندی (اندیشمند آمریکایی)

 

"ما باید بپذیریم که اسلام مانند مسیحیت تنها یک دین و اعتقاد نیست بلکه علاوه بر آن یک سیستم سیاسی  نیز بوده و حقوق خاص خود رادارد,ضمناًدین اسلام طریقه ای است برای زندگی کردن"(۵)

 

۶- روژه گارودی (فیلسوف فرانسوی)

 

"قدرت برهان و روشنی حقایق اسلام و همسویی آنها با فطرت, این آیین را به عنوان آیین جهانی بشر مطرح خواهد کرد.بویژه پس از شکست و نا کامی ایدئولوژی های سوسیالیستی و کاپیتالیستی و امثال آنها که مدعی ضمانت سعادت بشر بودند".(۶)

 

 


 

همت سهراب پور 



پانوشت:

۱- ماهنامه اسلام و غرب,شماره ی۱۹

۲- کیهان هوایی,بهمن ۷۱

۳- جهان اسلام,چاپ دورناخ سوئیس

۴- روزنامه ی اطلاعات۱۷/۱/۷۲

۵- روزنامه جمهوری اسلامی,۱۱/۱/۷۲

۶- ماهنامه اهل بیت

  • علی سهراب پور

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام!

همیشه دوست داشتم,جایی باشدکه بتوانم به سوالات جوانان مخصوصاً سوالات اعتقادی آنان پاسخ دهم.تا اینکه زمینه ی این کار در "هفته نامه سلمان" فراهم شد. و به لطف خدا تقریباً از سال گذشته هر هفته با طرح یک سوال وپاسخ به آن این آرزو را عملی کردم.

اما طبع نشریات ازدو عیب مهم خالی نیست:

۱- محدودیت؛یعنی هر اندازه که می خواستیم امکان نوشتن مطلب نبود. چرا که صفحه نشریه محدود است و ما را موظف می کرد تا مطالب را خلاصه و احیاناً به خاطر همین محدودیت نمی توانستیم به طرح خیلی از سوالات بپردازیم.

۲- عدم دسترسی به مطالب؛؛به این معنا که بعد از گذشتن مدتی از چاپ مطلب اگر کسی می خواست مطالب را مطالعه کند امکان دسترسی به آسانی به نشریه نبود.

لذا تصمیم گرفتم با راه اندازی وبلاگی این دو مشکل را برطرف کنم.

اما آنچه تصمیم دارم انشاء الله در این وبلاگ - وبلاگ صراط مستقیم- به آن بپردازم در چند بخش خلاصه می شود:

 

پرسش به سوالات اعتقادی و دینی

- احکام (در این بخش به سوالات شرعی که ابتلا به آن زیاد است می پردازیم)

-حدیث  (در این قسمت حدیثی جالب و کاربردی راذکر می کنیم )  

-داستان(اعم از داستانهای تاریخی,علماءو عرفا)

-اجتماعی (در این ستون احیانا به مسائل کازرون و گزیده اخبار حوزه و صحبت علماء درمورد مسائل سیاسی و اجتماعی می پردازیم)

 

در خاتمه ذکر یک نکته را لازم می دانم:و آن اینکه انشاءالله وبلاگ را از هفته آینده فعال می کنم.و امیدوارم دوستان در پرباری وبلاگ مرا یاری کنند.     

  • علی سهراب پور