صراط مستقیم

فرهنگی،اعتقادی،اجتماعی

صراط مستقیم

فرهنگی،اعتقادی،اجتماعی

صراط مستقیم

من، علی سهراب پور، متولد شهرستان کازرون (استان فارس) و فعلا در حوزه علمیه کازرون مشغول به تدریس هستم.
تمام تلاش من این است که بتوانم خدمتی از لحاظ فکری و اعتقادی به دوستان عزیزم کرده باشم.

آخرین نظرات

۲ مطلب در دی ۱۳۸۶ ثبت شده است

گاهی بعضی از مسیحیان می‌گویند: اگر ما، مسیح(ع) را «ابن الله» می‌گوییم؛‌درست مانند آن است که شما به امام حسین(ع) ثارالله و ابن ثاره (خون خدا و فرزند خون خدا)1 می‌گویید و یا در پاره‌ای از روایات به علی(ع) یدالله اطلاق شده است.

 

ولی باید گفت:

 

اولاً: این اشتباه بزرگی است که بعضی«ثار» را«خون»معنی کرده‌اند، زیرا ثار هیچ گاه در لغت عرب به معنی خون نیامده است بلکه به معنی«خون‌بها»‌ است،(در لغت عرب، به خون «دم» اطلاق می‌شود.»

بنابراین«ثارالله» یعنی: ای کسی که خون بهای تو متعلق به خداستو او خون بهای تو را می‌گیرد، یعنی تو متعلق به یک خانواده نیستی که خون بهای تو را رئیس خانواده بگیرد و نیز متعلق به یک قبیله نیستی که خون بهای تو را رئیس قبیله بگیرد . تو متعلق به جهان انسانیت و بشریت می‌باشی، تو متعلق به عالم هستی و ذات پاک خدایی، بنابراین خون بهای تو را او باید بگیرد، و همچنین تو فرزند علی ابن ابیطالب هستی که شهید راه خدا بود و خونبهای او را نیز باید بگیرد.

 

ثانیاً:اگر در عبارتی در مورد مردان خدا تعبیر مثلاً به یدالله شود قطعاً یک نوع تشبیه و کنایه و مجاز است،ولی آیا هیچ مسیحی واقعی حاضر است ابن الله بودن مسیح را یک نوع مجاز و کنایه بداند مسلماً چنین نیست زیرا منابع اصیل مسیحیت ابن را به عنوان «فرزند حقیقی» می‌شمرند و می‌گویند:این صفت مخصوص مسیح(ع) است نه غیر او.

و این که در بعضی از نوشته‌های سطحی تبلیغاتی مسیحی دیده می‌شود که ابن الله را به صورت کنایه و تشبیه گرفته‌اند بیشتر جنبه‌ی عوام فریبی دارد، برای روشن شدن این مطلب عبارت زیر را که نویسنده‌ی کتاب قاموس مقدس در واژه‌ی خدا(صفحه‌ی 345) آورده با دقت توجه کنید:

«ولفظ پسر خدا یکی از القاب منجی ما است که بر شخص دیگر اطلاق نمی‌شود مگر در جایی که از قرائن معلوم شود که قصد از پسر حقیقی خدا نیست» ان شاءالله که طبق این توضیح، معنای صحیح «ثارالله» آشکار شده باشد.2

 

پاورقی:

 

1- زیارت عاشورا

2- تفسیر نمونه، ج4، ص 229

 


  • علی سهراب پور

سؤال:

اگر پیامبر اسلام(ص) معصوم از گناه می‌باشد، پس مقصود از آمرزیدن گناه پیامبر در این آیه:

«اِنّا فَتَحْنالَکَ فَتْحاً مُبینا* لِیَغْفِرَلَکَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ و ما تَأَخَّرَ1.... یعنی: ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم ساختیم تا خداوند گناهان گذشته و آینده‌ی تو را ببخشد!...» چیست؟

 

پاسخ:

نخست باید توجه داشت که پایه گذاران نهضت‌ها و مردان انقلابی که بر خلاف مسیر افکار عمومی گام برمی‌دارند و می‌خواهند جامعه‌ی منحط و آلوده را با برنامه‌های ارزشمند خود اصلاح کنند، در نخستین قدم با یک رشته مخالف‌ها، دروغ‌ها و تهمت‌های بی‌اساس روبرو می‌شوند.

پیامبر اسلام(ص) نیز از این قاعده مستثنی نبوده، آن حضرت نیز با مخالفت‌های قریش و تهمت‌های بی‌اساس آنان روبرو شد. کسی که تا دیروز امین و راستگو و پرهیزگار قریش بود، از روزی که با افکار پست آن‌ها مخالفت نمود و مردم را به خداپرستی دعوت کرد به سحر و کهانت، به جنون و افترا بر خدا متهم گردید.

یقیناً این گونه نسبت‌ها در حق عده‌ای مؤثر بود و باعث شک و تردید در صدق گفتار وادعای پیامبر شده و تا مدتی مردم در شک و تردید و دو دلی نسبت به این تهمت‌ها به سر می‌بردند. به علاوه آن حضرت نیز در افکار و خیال آنان گنه‌کار به حساب می‌آمد، چرا که به بت‌ها و خداهای آنان بی‌اعتنا بود، آنان را مسخره می‌کرد، سنت‌های پیشین آن‌ها را تبعیت نمی‌کرد و... و لذا او را گنه کار می‌دانستند.

مسلماً در چنین شرایطی بهترین و تنها راه برای از بین بردن این تهمت‌ها این است که، مرد مبارز و ارزش خواه پیروز شود و محصول و نتیجه‌ی کار خود را به مردم نشان دهد و مردم نیز به چشم خود فواید و منافع برنامه‌های او را ببینند. در اینجاست که تهمت‌ها و نسبت‌های ناروا نقش بر آب شده و جای آن یک سلسله القاب زیبا که حاکی از عظمت و قدرت و معنویت است می‌گیرد.

عین این مطلب را درباره‌ی پیامبر اسلام(ص) می‌توان گفت: او با یک برنامه‌ی مترقّیانه، با یک سلسله قوانین تابناک که به نفع توده و به ضرر دستگاه حاکمه بود، قدم به صحنه‌ی مبارزه گذارد، او در این صحنه، از پیروزی‌ها و موفقیت‌های آینده‌ی خود خبر می‌داد و در پرتو عنایت خداوند و بر اثر استقامت و پایداری خود و پیروان باوفایش بر تمام مشکلات پیروز آمد و کار به جایی رسید که پایگاه شرک و مرکز پیدایش این سنت‌ها (مکه) که به تسخیر مسلمانان درآمد و مکّه به عنوان یک پیروزی درخشان فتح گردید.

این پیروزی که سبب شد قریش با تمام قدرت‌های خود تحت سیطره‌ی و در قبضه‌ی اسلام در آید، نتیجه‌ی بزرگتری را در برداشت و آن این که در پرتو این پیروزی دهان دروغ پردازان و تهمت‌زنان بسته شد ودیگر کسی نمی‌توانست آن حضرت را مجنون و دیوانه، ساحر و کاهن و... بخواند.2 و نیز معلوم شد که او گنه کار نبوده وراه و رسم او صحیح است.

 پس در حقیقت معنای «ذنب» در آیه، تهمت‌ها و گناهانی است که قریش به خیال خودشان برای پیامبر(ص) برمی‌شمردند؛ و تا پیش از فتح مکه به پیامبر نسبت می‌دادند. لذا در واقع معنای آیه این گونه می‌باشد:‌ ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم ساختیم تا خداوند به وسیله‌ی آن تهمت‌ها و گناهانی را که در گذشته و آینده ممکن است به تو نسبت دهند را ببخشد(یعنی اثرش را از بین ببرد.)

 

پاورقی:

 

1- سوره‌ی فتح، آیه‌ی 1 و 2

2- تلخیصی از پاسخ به پرسش‌های مذهبی با اضافات

  • علی سهراب پور